ذهنآگاهی و انیاگرام

فهرست مطالب
Toggleمقدمه
چند وقت است که زمانی را فقط برای خودتان کنار گذاشتهاید؟ زمانی که بتوانید گوشی، لپتاپ و همه چیز را خاموش کنید و فقط باشید. چه احساسی داشتید؟ چقدر وسوسه شدید که ایمیل یا پیامهای خود را چک کنید؟ چقدر طول کشید تا مجبور شوید دوباره گوشیتان را روشن کنید؟
واقعیت این است که در دنیای شلوغ و همیشه آنلاین ما، اغلب آرزو میکنیم زمانی برای استراحت داشته باشیم. زمانی که بتوانیم با خودمان و افکارمان در آرامش باشیم. زمانی که از نگرانی درباره کارهای ناتمام یا برنامههای هفته آینده فاصله بگیریم.
در چند سال اخیر، علاقه به تمرین ذهنآگاهی افزایش یافته است. این تمرینات بر پایه روشهای قدیمی مانند مدیتیشن و تنفس است. حتی شرکتهای بزرگ نیز ارزش در لحظه بودن و قدردانی از لحظه حال را کشف کردهاند.
در کتاب “کار با ذهنآگاهی”، دیوید گلس به تأثیرات ذهنآگاهی در شرکت بزرگ بیمه آتنا اشاره میکند:
- کارمندان تحت استرس، سالانه بیش از ۲۰۰۰ دلار هزینههای بهداشتی بیشتری برای سازمان ایجاد میکنند.
- به لطف برنامههای ذهنآگاهی، هزینههای بهداشتی آتنا ۷٪ کاهش یافته که معادل ۶.۳ میلیون دلار است.
- افزایش بهرهوری آتنا به تنهایی حدود ۳۰۰۰ دلار به ازای هر کارمند بوده که نشاندهنده بازگشت سرمایه یازده به یک است.
مزایای برنامههای ذهنآگاهی واقعی و قابل اندازهگیری هستند و در سالهای اخیر، بسیاری از سازمانها فضایی برای مدیتیشن، یوگا و آموزش ذهنآگاهی به عنوان بخشی از استراتژیهای بهرهوری و سلامت خود ایجاد کردهاند.
ذهنآگاهی چیست و چرا مهم است؟
دکتر جان کابات-زین، استاد بازنشسته دانشگاه پزشکی ماساچوست، ذهنآگاهی را به عنوان حالت آگاهی آگاهانه تعریف میکند. این حالت شامل توجه به لحظه حال، عدم قضاوت و همدلی است. ذهنآگاهی به ما کمک میکند تا بدون فیلترهای تجربیات گذشته، حال و آینده، به طور کامل بیدار باشیم. به عنوان مثال، نشستن برای صرف غذا و توجه به طعمها و بافتها.
مطالعات مختلف نشان دادهاند که ذهنآگاهی مزایای زیادی دارد. در یک مطالعه، تمرین ذهنآگاهی به مدت هشت هفته سیستم ایمنی افراد مبتلا به سرطان سینه و پروستات را به طور قابل توجهی تقویت کرده و سطح افسردگی آنها را کاهش داده است. دیگر مطالعات نشان دادهاند که پس از ۱۵ هفته تمرین تکنیکهای ذهنآگاهی، شرکتکنندگان بهبود قابل توجهی در سلامت عاطفی و جسمی خود و روابطشان گزارش کردهاند.
تمرین ذهنآگاهی خودآگاهی ما را افزایش میدهد، حس شادیمان را تقویت میکند و میتواند مهارتهای زندگی ما را به طور قابل توجهی بهبود بخشد. مزایای آن شامل:
- عمیقتر شدن خودشناسی
- کاهش اضطراب و استرس
- افزایش اعتماد به نفس
- تقویت خلاقیت
- ایجاد ارتباط بیشتر در روابط
- بهبود وضوح و تمرکز بر اهداف
- افزایش هوش عاطفی
ارتباط ذهنآگاهی با انیاگرام
انیاگرام با تمرینهای ذهنآگاهی همخوانی دارد زیرا به ما کمک میکند تا به خودآگاهی عمیقتری با رویکردی مهربانانه برسیم. تمرین ذهنآگاهی ما را دعوت میکند که در حال حاضر مستقر شویم و خود را بشناسیم و از آنچه هستیم قدردانی کنیم. فلسفه انیاگرام افراد را در قالبهای ثابت قرار نمیدهد، بلکه آنها را تشویق میکند تا فراتر از تیپ خود نگاه کنند و رفتارهای جایگزین را در نظر بگیرند. بدون ذهنآگاهی، نمیتوانیم این راههای متفاوت بودن را ببینیم. وقتی به صورت خودکار عمل میکنیم، پتانسیل ذاتی ما نادیده گرفته میشود و در الگوهای عادتگونهای که لزوماً به ما کمک نمیکند، گیر میکنیم. این را در دنیای انیاگرام “فیکساسیون” مینامیم. یعنی وقتی در تیپ خود گیر کردهایم و به صورت خودکار عمل میکنیم و از سایر گزینهها بیخبر هستیم.
از سوی دیگر، وقتی در حالت حاضر و ذهنآگاهی هستیم، بیشتر به حکمت دیدن خود به عنوان موجوداتی جامع و کامل باز میشویم. این حالت به ما دسترسی به راههای جایگزین برای عمل و بودن میدهد. در دنیای انیاگرام، این را “ادغام” مینامیم. این به ما امکان میدهد فراتر از “قالب” خود ببینیم و از گزینههای دیگری که در دسترس داریم آگاه شویم. در این حالت، دیگر به صورت خودکار عمل نمیکنیم و از منطقه راحتی خود خارج میشویم تا این راههای جایگزین را ادغام کنیم.
چارچوب انیاگرام به ما کمک میکند تا بیشتر ذهنآگاه و مهربانتر نسبت به خود و دیگران باشیم. این سفر يکپارچگی به ما اجازه میدهد به فردی که قرار است شویم، به طور خودآگاه رشد کنیم.
دکمه توقف
ذهنآگاهی توانایی ما را برای مشاهده احساسات در بدن و آگاهی از افکار و احساساتمان افزایش میدهد به گونهای که به آنها وابسته نباشیم. تمرین ذهنآگاهی فضایی برای ما ایجاد میکند تا توقف کنیم و توجه کنیم. این فضای توجه، فضایی جادویی است که به ما زمان میدهد قبل از اینکه به محرکهای خارجی واکنش نشان دهیم، مکث کنیم. این فضا به ما اجازه میدهد از عادتهایی که بخشی از رفتارهای معمول ما هستند، رها شویم. فضایی که میتوانیم درباره این عادتها فکر کنیم و ببینیم چگونه ما را درجا نگه میدارد.
ایجاد حالت ذهنآگاهی به این معنا نیست که احساسات، افکار و احساسات درونیمان را نادیده بگیریم. بلکه فضایی ایجاد میکند که بتوانیم از آنها آگاه شویم، به جای اینکه در آنها غرق شویم و اجازه دهیم ما را کنترل کنند. این ما را دعوت میکند تا به “هوشمندی” یا ذهنآگاهی این سه مرکز – تفکر، احساس و عمل – توجه کنیم. اگر به طور هوشمندانه استفاده شوند، به ما کمک میکنند تا در جهان حاضر باشیم و بنابراین، بیشتر ذهنآگاه باشیم. آنها کلید تبدیل عملکرد ما به سطوح بالاتر از بودن هستند.
ذهنآگاهی برای هر تیپ انیاگرام
تمرین ذهنآگاهی راهی مفید برای افراد است تا خود واقعیشان را ببینند. نه به معنای ایجاد هویت واضحتری از خود، بلکه به معنای رهایی از “گفتگوی درونی” و برچسبهایی که آنها را درجا نگه میدارد. تجربه صرفاً “بودن” در حالت آرامش، احساس واقعیتری دارد. در این حالت، افراد زنده بودن و آگاهی را در هر لحظه تجربه میکنند. فشارهایی که ممکن است بر زندگی آنها تأثیر بگذارد، دیگر جذاب نیستند و قدرتی بر آنها ندارند. اگرچه این فشارها به شکل برنامههای آینده، آرزوها، ترسها یا اشتباهات و دستاوردهای گذشته وجود دارند، اما مانع پیشرفت افراد نمیشوند. انیاگرام بینش ارزشمندی درباره دلایل و الگوهای تفکر هر تیپ انیاگرام ارائه میدهد که چرا آنها خود را از “بودن در لحظه” محروم میکنند. همچنین توضیح میدهد که چه strengthsهایی در دسترس دارند که میتوانند برای تمرین ذهنآگاهی از آنها استفاده کنند. انیاگرام نه تنها بینشهایی درباره چالشهای خودمان ارائه میدهد، بلکه به ما کمک میکند تا دیگر تیپها و مسیرهای آنها به سمت ادغام بیشتر را درک کنیم.
نکات کلیدی
استفاده از انیاگرام به طور طبیعی به ما کمک میکند تا ذهنآگاهتر و بازتر به سمت سطوح بالاتر بودن پیش برویم. به ویژه، انیاگرام به ما کمک میکند تا:
- الگوهای رفتاری را در لحظه شناسایی کنیم و گزینههای سالمتری انتخاب کنیم.
- نسبت به افکار، بودن و عمل خود قضاوت نکنیم.
- خودآگاهیمان را در حال حاضر افزایش دهیم و راههای جایگزین بودن را شناسایی کنیم و اجازه دهیم به سطوح بالاتر ادغام برسیم.
ذهنآگاهی به عنوان یک ضدسم برای شلوغیهای زندگی مدرن ما توسط بسیاری از مدیران، مربیان و افراد مختلف شناخته شده است.
استفاده از این تمرین باستانی به ما اجازه میدهد به حکمت درونی و سکوت دست یابیم و واقعاً با خود واقعیمان ارتباط برقرار کنیم. چارچوب انیاگرام راههای مفیدی برای دسترسی و کاوش در خودمان در سطح عمیق و واقعی ارائه میدهد.
حضور ذهنآگاه
ریک هنسون، روانشناس و نویسنده پرفروش نیویورک تایمز، میگوید که ذهنآگاهی یک فعالیت روانشناختی روزمره است. او بیان میکند که وقتی به چیزی ذهنآگاه هستید، آن را مشاهده میکنید و در آن غرق نمیشوید و با آن شناسایی نمیشوید. خود، به عنوان ناظر عمل میکند و اصطلاح “خود ناظر” برای عملکرد سالم ما مفید است. این به ما اجازه میدهد از جریان آگاهی جدا شویم و فقط آن را مشاهده کنیم. اصطلاحات دیگری که این جنبه از خود را توصیف میکنند شامل “شاهد خالی” یا “شاهد عادل” هستند.
هنسون همچنین بین ذهنآگاهی و حضور تفاوت قائل میشود. ذهنآگاهی آگاهی از دنیای درونی و بیرونی ما به شکلی غیرقضاوتی است. برای اینکه ذهنآگاه باشیم، باید به جریان تجربیات درونیمان توجه کنیم و احساسات، حسهای بدنی، نگرشها، خاطرات و تصاویر بصری را مشاهده کنیم. حضور به درجهای اشاره دارد که ما در عمل آگاهی خود ریشهدار هستیم. با تمرین بیشتر ذهنآگاهی، به حالتی میرسیم که آگاهی به حالت پیشفرض ما تبدیل میشود. در این حالت، کمتر بر محتوای آگاهیمان متمرکز هستیم و کمتر در آنها غرق میشویم.
در این حالت حضور ذهنآگاه، به طور مؤثری به وجود واقعی خود دسترسی پیدا میکنیم. انجام کارها و داشتن چیزها کمتر اهمیت پیدا میکند زیرا بیشتر در یک فضای ذهنآگاه حضور داریم. در تعامل با دیگران، آنها متوجه میشوند که ما کاملاً در کنارشان هستیم و از آنچه در تعامل در حال وقوع است آگاهیم و کمتر با واکنشهایی که ممکن است بروز کند، شناسایی میشویم. حضور ذهنآگاه حالتی است که “بودن” به یک سبک زندگی تبدیل میشود!
اما چگونه به این حالت بودن دسترسی پیدا کنیم و انیاگرام چگونه میتواند به ما کمک کند تا به این فضای “بودن” برویم؟
شواهد برای مراکز هوش
یافتههای اخیر در علوم اعصاب نشان دادهاند که ما شبکههای عصبی پیچیده و عملکردی در قلب و رودههای خود داریم. با این اعتبار علمی، ادعاهای ما درباره سه “مغز” یا “هوش” وزن بیشتری پیدا میکند. آموزههای باستانی به این هوشها و حکمتهای ناشی از آنها تأکید کردهاند که اگر واقعاً به مغز سر (مغز قشری)، قلب (مغز قلبی) و روده (مغز رودهای) خود دسترسی پیدا کنیم، میتوانیم آنها را آزاد کنیم.
اخیراً، علوم اعصاب ثابت کردهاند که این آموزهها حقیقت دارند. بدن ما نه تنها یک مغز، بلکه سه مغز متفاوت دارد. هر یک از این ارگانها توانایی ذخیره و پردازش اطلاعات را دارند و شبکههای عصبی پیچیدهای دارند. این مغزها همیشه با هم کار میکنند. ما میلیونها نورون در رودههایمان داریم که مغز رودهای را تشکیل میدهند و بیش از ۴۰,۰۰۰ نورون در مغز قلبی ما وجود دارد. هر یک از این “مغزها” تمام معیارهای لازم برای عملکرد به عنوان مغز را دارند و میتوانند حس کنند، احساس کنند، یاد بگیرند و به یاد بیاورند.
هر یک از این “مغزها” به ما دسترسی به روشهای مختلف شناخت میدهند و انیاگرام به ما لنزی برای دسترسی به این هوشهای عمیق میدهد.
مراکز هوش
هر فرد میتواند با حضور و ذهنآگاهی به بهترین حالت از مراکز خود دست یابد. هر مرکز به ما نقطهای برای دسترسی به هوش نهفته در خود ارائه میدهد. مرکز بیان زمانی هوشمند میشود که ما بتوانیم به آن به شکلی ریشهدار، با قلب باز و واضح توجه کنیم.
این ذهنآگاهی عمیق با سطوح توسعه در هر تیپ همراستا است. وقتی فرد به هوش یک مرکز توجه میکند، سطح بالاتری از توسعه را ادغام و ابراز میکند. در این سطح، مرکز از بیان عمل، تفکر و احساس به هوش بالاتری از بدن، قلب و سر تبدیل میشود. مرکز بدن ریشهدار و زنده میشود، مرکز سر آرام و وسیع میشود و مرکز قلب پذیرنده، با قلب باز و واقعی میشود.
هر یک از این “مغزها” – سر، قلب و بدن (غریزه، روده)- اهداف متفاوتی دارند و به همین دلیل، روشهای مختلفی برای پردازش اطلاعات با حوزههای مختلف توانمندی دارند.
اما باید احتیاط کنیم که حضور در این مراکز به معنای ذهنآگاهی نیست. باید آگاه باشیم که دسترسی و استفاده از یک مرکز لزوماً به معنای ذهنآگاهی نیست. دسترسی نامتعادل به یک مرکز ممکن است سالم نباشد. برای مثال، وقتی بیش از حد فکر میکنیم، ممکن است به “تحلیلزدگی” دچار شویم و نتوانیم به عمل برویم. در بخش بعدی، هر یک از این مراکز را به تفصیل بررسی میکنیم.
کار با مرکز بدن
وقتی مرکز بدن هوشمند است، آرام است و به ما اجازه میدهد احساس ریشهدار و زنده بودن کنیم. با کند کردن سرعت، یاد میگیریم چگونه به حسهای بدن خود گوش دهیم. دسترسی به این مرکز هوش به ما شجاعت میدهد تا عمیقترین حس خود را ابراز کنیم و به شیوههایی عمل کنیم که با آنچه برای ما مهم است، همخوانی دارد. با دسترسی به این ریشهداری، شجاعت پیدا میکنیم که از حس عمیق هویت خود عمل کنیم و در دام واکنشهای مبتنی بر ترس نیفتیم. ما قادر به پافشاری و اقدام برای تأثیرگذاری بر محیط خود هستیم.
این مرکز هوش به ما قدرت میدهد تا از جایی عمل کنیم که در مواجهه با چالشها یا مقاومتها تسلیم نشویم. ما ریشهدار و با شجاعت زنده هستیم تا به رؤیاها و اهداف خود عمل کنیم. رفتار غیرریشهدار میتواند به اقدامهای ناسالم منجر شود که بیش از حد و بیفکر میشود و منجر به عدم تمرکز و واکنشهای معمولی میشود. دیگران ممکن است رفتار را بصورت بی فکری ببینند که ناشی از اراده بیش از حد برای عمل است. این الگو ممکن است باعث شود دیگران احساس کنند نمیتوانند شرکت کنند یا همگام شوند و در نتیجه رها می کنند. اقدامهای ناسالم ممکن است ناشی از عدم توانایی ما در واقعی بودن باشد به دلیل ترس از ناشناختهها، عدم قطعیت یا چیزهای ناآشنا.
برای مثال، علی و سارا در یک تیم کار میکنند تا به استراتژی بازاریابی جدید سازمان خود کمک کنند. علی شجاع است و راحت ایدههای خود را ارائه میدهد. او به سوالات پنل بصورت عمیق پاسخ میدهد و یک مورد تجاری خوب را ارائه میکند که بر اساس هویت قویاش استوار است. سارا از سوالات متعجب میشود و میخواهد به طراحی اولیه برگردد و از نو شروع کند. این اقدامات متفاوت نشاندهنده تضاد بین علی و سارا است. علی توانسته به مرکز بدن خود به شکلی سالم دسترسی پیدا کند. اقدام سارا بیفکر، کمی بیش از حد و ناسالم بود. سارا با کند کردن و گوش دادن به حسهای بدنش میتواند از این مرکز بهرهمند شود.
کار با مرکز قلب
مرکز قلب به ارتباط و ابراز واقعی خود از طریق دسترسی به حقیقت درونی اشاره دارد. وقتی مرکز قلب ما هوشمند است، میتوانیم خود را به شیوهای واقعی ابراز کنیم و گرم، همدل و هماهنگ با احساسات و نیازهای دیگران باشیم؛ یعنی از نظر احساسی حساس و در دسترس باشیم.
دسترسی به مرکز قلب به ما کمک میکند تا در روابطمان به صورت احساسی متصل باشیم و همدلی را ابراز کنیم. بالاترین ابراز ما با استفاده از این مرکز هوش، ارتباط با نیازهای انسانی و شرایط انسانی خود و دیگران است.
وقتی به شدت به مراکز قلب خود متصل میشویم، ممکن است به حساسیت بیش از حد دچار شویم و در نیازهای دیگران غرق شویم. رفتارهای ناکارآمد مانند دستکاری احساسی در روابط نمونههایی از این دسته هستند.
در مثال ما، وقتی علی ایدههایش را ارائه میدهد، توانسته به مخاطب صحبت کند و به سوالات آنها به شیوهای گرم و همدلانه پاسخ دهد. او اطمینان حاصل میکند که همه در اتاق احساس شنیده شدن کنند و زمان میگذارد تا عناصر نامشخص را توضیح دهد. اما سارا بیشتر بیثبات بود و ارائهاش به عنوان فشاری و کنترلکننده تجربه شد. سارا میتواند با اتصال بیشتر به مرکز قلبش، به شیوهای واقعیتر با دیگران ارتباط برقرار کند.
کار با مرکز سر
مرکز سر به ما فضایی آرام و مطمئن میدهد تا آگاهی جدیدی شکل بگیرد. استفاده از این مرکز فقط به معنای تحلیل و پردازش اطلاعات نیست، بلکه به توانایی ما در ایجاد معنا از طریق پردازش زبانی و استعارهها نیز اشاره دارد.
دسترسی به مرکز سر به ما این امکان را میدهد که دیدگاهها و تفکرات جدیدی ایجاد کنیم که میتواند دنیای ما را تغییر دهد. این امر میتواند به خلاقیت و تفکر تولیدی منجر شود.
وقتی در حالت تفکر بیش از حد هستیم، معمولاً در حرکت از برنامهریزی به عمل دچار مشکل میشویم و نمیتوانیم از نقطه شروع خارج شویم. برای مثال، سارا در آمادهسازی برای ارائه، کمی تعلل کرد و مدام در حال برنامهریزی و بازنگری بود و سناریوهای بیشتری برای پوشش همه جوانب ممکن ایجاد میکرد. اما جو به آمادگی خود اعتماد داشت و به ارزش ایدههایش اطمینان داشت. سارا با دسترسی بیشتر به مرکز سرش میتواند فضایی برای ظهور ایدههای جدید و خلاقیت ایجاد کند.
در این بحث، ارزش دسترسی به هر یک از مراکز هوش را نشان دادیم. همچنین پیشنهاد کردیم که ذهنآگاهی به ما اجازه میدهد به طور واقعی با هر یک از این مراکز ارتباط برقرار کنیم. از طریق این ارتباط واقعی، میتوانیم به هوش عمیقاً نهفته در مرکز دسترسی پیدا کنیم.
تمرین حضور ذهنآگاه
در ابتدای این مقاله، مفهوم حضور ذهنآگاه را به عنوان حالتی معرفی کردیم که در آن میتوانیم به وجود خود دسترسی پیدا کنیم و در آن “عمل کردن” و “داشتن” کمتر اهمیت دارد. در حالت حضور ذهنآگاه، به هیچ یک از حسها، افکار یا احساسات خود واکنش نشان نمیدهیم، بلکه فقط به آنها آگاه میشویم و آنها را مشاهده میکنیم. مراکز هوش انیاگرام به ما سه راه برای ارتباط با این هوشها میدهد، اما باید به طور کامل در هر یک از آنها حاضر باشیم تا هوش آنها فعال شود.
در زیر برخی از ویژگیهای حالت “بودن” آورده شده است:
- توجه: بدون حواسپرتی و متمرکز بر تجربه خود در لحظه.
- زندگی در لحظه: در حال حاضر حاضر بودن و درگیر هیچ فکر، خاطره یا ایدهای درباره گذشته یا آینده نشدن.
- واکنشپذیری: به هیچ حواسپرتی واکنش نشان ندادن، فقط آنها را مشاهده کرده و اجازه دهید بروند.
- غیرقضاوتی: قضاوت نکردن بر اساس تفکر “باید” – مثلاً اینکه چه باید میشد یا چه باید بشود.
- پذیرش: با خودتان مهربان باشید وقتی به چیزی فکر میکنید که فکر میکنید اشتباه کردهاید – انتقادی نباشید و در گفتگویی که خودتان را ناامید کردهاید، درگیر نشوید.
- غیر فعال بودن: به طور تصادفی به حالت عمل نرفتن، با تصمیمگیری، برنامهریزی یا حل مسئله.
- عدم درگیری: دور بودن از احساسات یا افکار ناخواستهای که به سراغتان میآید.
نتیجهگیری
ذهنآگاهی توانایی ما را برای مشاهده حسهای بدن افزایش میدهد و به ما کمک میکند تا به افکار و احساسات خود آگاه شویم بدون اینکه به آنها وابسته شویم. ذهنآگاهی به ما راهی برای دسترسی به حکمت هر یک از مراکز هوش میدهد. این کار با پذیرش تمرینهایی آغاز میشود که فرد را قادر میسازد تا با هر مرکز به شیوه خاصی در جهان ارتباط برقرار کند.
همچنین آموختهایم که این هوشها بر یکدیگر بنا میشوند. به عنوان مثال، حضور مرکز بدن ما در هوش، درب را به حضور مرکز قلب باز میکند و این نیز درب را به مرکز سر باز میکند.
ایجاد حالت حضور ذهنآگاه به این معنا نیست که احساسات، افکار و حسهای خود را نادیده بگیریم، بلکه به این معناست که به آنها آگاه شویم، در آنها غرق نشویم و اجازه ندهیم که ما را کنترل کنند.
این پست چقدر برای شما مفید بود؟
برای امتیاز دادن روی ستارهها کلیک کنید!
امتیاز میانگین 5 / 5. تعداد رایها: 36
اولین نفری باشید که به این پست امتیاز میدهد.
درباره حسام الدین عالمیان
از روزی که اولین سایت انگلیسی خودم رو راه اندازی کردم حدود 5 سالی میگذره. البته من 15 ساله که وب سایت های مختلف و کسب و کارهای آنلاین زیادی رو هم راه اندازی کرده بودم و هنوز هم ادارشون میکنم. تو این مدت یک نفره همه کارهای سایت رو انجام می دادم. اونم سایت انگلیسی با مخاطب و بازدیدکننده از سرتاسر دنیا. اینکه محتوا تولید کنم، اینکه روی سئو سایت کار کنم، اینکه امنیت سایت رو بالا ببرم و جلوی هکرها و خرابکارها رو بگیرم. اینکه درآمد دلاری رو نقدش کنم و به راه های افزایش درآمد فکر کنم. نتیجش این شد که تونستم به بازدیدکننده بالایی روی سایت برسم. روزی نزدیک 70هزار بازدیدکننده از گوگل. و تونستم جیزی که همیشه آرزوش رو داشتم، یک سایت انگلیسی با بازدیدکننده بالا از سرتاسر دنیا.
نوشته های بیشتر از حسام الدین عالمیان
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.